×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بـــــــــدون عشـــــــــق

تقدیم به عشق نازم علیرضا حسینی چالوسی

× ...
×

آدرس وبلاگ من

goleyakh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/atefej00n

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

آتش



کاروان رفته بود و دیده من

همچنان خیره مانده بود به راه

خنده می زد به درد و رنجم , اشک

شعله می زد به تار و پودم , آه

 

رفته بودیو رفته بود از دست

عشق و امید زندگانی من

رفته بودیو مانده بود به جا

شمع افسرده ی جوانی من

 

شعله ی سینه سوز تنهایی

باز چنگال جانخراش گشود

دل من در لهیب این آتش

تا رمق داشت دستو پا زده بود

 

چه وداعی ! چه درد جانکاهی

چه سفر کردن غم انگیزی!

نه نگاهی ,چنان که دل می خواست

نه کلام محبت آمیزی

 

گر در آنجا نمی شدم مدهوش

دامنت را رها نمی کردم

وه چه خوش بود کاندرآن حالت

تا ابد چشم وا نمی کردم

 

چون به هوش آمدم نبود کسی

هستیم سوخت اندر آن تب و تاب

هر طرف جلوه کرد در نظرم:

برگ ریزان باغ عشق و شباب

 

وای بر من , نداد گریه مجال

که زنم بوسه ای به رخسارت

چه بگویم , فشار غم نگذاشت

که  بگویم : خدا نگهدارت!

 

کاروان رفته بود و پیکر من

در سکوتی سیاه می لرزید

روح من تازیانه ها می خورد

 به گناهی که : عشق می ورزید!

 

او سفر کردو کس نمی داند

من در این خاکدان چرا ماندم؟

آتشی بعد کاروان ماندو ,

من همان آتشم که جا ماندم!


http://www.bia4pic.com/uploads/posts/2011-06/1308382793_fire_www.bia4pic.com-15.jpg


یکشنبه 27 شهریور 1390 - 2:20:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم