×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بـــــــــدون عشـــــــــق

تقدیم به عشق نازم علیرضا حسینی چالوسی

× ...
×

آدرس وبلاگ من

goleyakh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/atefej00n

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

در آغوش مهتاب

 
 
 
این منم تنها و حیران نیمه شب
 

کرده ام همراز خود مهتاب را

گویم: امشب بینم آن گل را به خواب؟

من مگر در خواب بینم خواب را

 

پرتو نور خیال انگیز ماه

روح را تا آسمان ها می برد

هر کجا زیبایی و لطف و صفاست

روح عاشق را به آنجا می برد

 

می گشایم دست :� آغوشت کجاست؟ �

آه : این آغوش گرم و نرم توست

این همان گیسوی پر چین و شکن

وین همان چشمان پر آزرم توست

 

� این تویی ؟ � می گیرمت چون جان به بر

با دل و جان می گریزم در برت

این همان دست نوازش بخش توست

وین تن از برگ گل نازک ترت

 

روز تا شب سوختم در انتظار

تا در آغوشت کشم شب تا سحر

درد هجرانت مرا دیوانه کرد

از دل دیوانه ام دیوانه تر

 

تا لبانت را لبم پیدا کند

یک دو جا بر گونه ات لب می نهم

آرزو نالد که : گر دستم رسد ,

لب بر آن لب روز تا شب می نهم

 

زیر نور  ماهتاب تابناک

بوسه باران می کنم روی تو را

از نسیم نیمه شب آهسته تر

می گشایم حلقه ی موی تو را

 

یادم آمد : در گریبان ریختی

صبحدم , گلبرگ های یاس را

تا بیارایی به بوی جانفزا

سینه ی تابنده چون الماس را

 

می گذارم سر میان سینه ات

شهد جان می ریزی اندر ساغرم

خوب می بینم که دل می سوزدت

بر لبان خشک و چشمان ترم

 

دست سوی آسمان ها می برم

می کنم زاری به درگاه خدا

تا ببخشاید به اشک و آه من

تا نسازد دیگرت از من جدا

 

می گذارم زیر پا افلاک را

بر فراز مهرو ماه اختران

تا ز چشم خلق پنهانت کنم

تا نباشی شمع بزم دیگران

 

با محبت می کنی بر من نگاه

می بری از کف قرار و هوش من

می شوم مدهوش در آغوش تو

می روی از هوش در آغوش من

 

ماه می گوید : ... خفته ای ؟

عاقبت دیدی که خوابت در ربود !

می گشایم چشم و می بینم که وای

وای بر من , هر چه دیدم خواب بود !


 

این منم تنها و حیران نیمه شب

دیدگان خسته ام در جستو جوست

می دوم گریان در آغوش خیال

روح شیدا می رود آنجا که اوست

 

بخت اگر یاری کند ای نازنین

یک شب آخر در برت خواهم کشید

تا نفس باقیست آب زندگی

از لب جان پرورت خواهم چشید

 

آرزو در سینه غوغا می کند

من نگویم در به رویم باز کن !

من خریدار تو و ناز توام

نازنینی هر چه خواهی ناز کن !


سه شنبه 29 شهریور 1390 - 11:07:54 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://bebeka.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 29 شهریور 1390   11:41:27 AM

اگر به محتوای اشعارت بریم تمام .احساسات درونید را میشه درک کرد افرین قشنگ نوشتی